گذرم بر در میخانه ی مهتاب افتاد
در سرم عطر خوش سیب و می ناب افتاد
تا که دیدم همگان ذکر حسن می گویند
باز هم مثل همیشه دهنم آب افتاد
گذرم بر در میخانه ی مهتاب افتاد
در سرم عطر خوش سیب و می ناب افتاد
تا که دیدم همگان ذکر حسن می گویند
باز هم مثل همیشه دهنم آب افتاد
عمه جان تذکره ها را ز کرم امضا کن
تا مجانین تو بی سر بروند سوی بهشت
یا زینب
حسین جان
هوای جنت اعلی به سر زده من را
برای دفـــع هـــوا کربـــلا ببر من را
یا صاحب الزمان
در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید
یوسف که رفت غُصّه ی کنعان به ما رسید!
از ما همیشه دردسر ما به تو رسید
از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید!
یک بار هم از نیابت ما کربلا برو
توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید...
یا حسین
همچو یک طفل لجوج ، منطق نمی گردد سرم
یابن زهرا ، یا بکش ، یا اربعین کرب و بلا
هر زمان خورده ام زمین گفتم
یار بی دستی ام امام رضاست
به همه گفته ام تو را دارم
همه ی هستی ام امام رضاست
من گذرنامه ی خود را نسپردم به کسی
به تو و کودک دلبند تو ایمان دارم
فاطمه ، کرب و بلا هم نروم شاهد باش
من به آقایی فرزند تو ایمان دارم
یا حسین
نشناخت قدر رفعت ذات تو را کسی
غیر از خدا که گفته منم خون بهای تو
با تربت حسین به «تسبیح» می رسیم
این تربت حسین عجب بنده پرور است
سه روز اول مرگم مرا کفن نکنید
که من غلامم و ارباب بی کفن دارم
یا حسین
تا حشر انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
حسین جان
آن لات محل که کوچه ها را می بست
با نوکریت چه زود آقا شده است...
یا علی
نامت جنون خیز است حق دارد موذن هم
وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد!
خواست از هر دو جهانم شود آسوده خیال
پدرم بر دهنم تربت ارباب چشاند
یا حسین
ز خاطرم نرود نعره های مستانه
گریز روضه ی ترکی و شور جانانه
هنوز زمزمه دارم و مانده در ذهنم
نوای ذاکر مستی که بود دیوانه
شادی روح سید جواد ذاکر صلوات
حسین جان
من دائم البکاء و تو هم دائم الکرم
زیباست اشک چشم گدا داخل حرم
حسین جان
بین روضه با دَم تو من معطر می شوم
بوی اسفندت رکورد ادکلن ها را زده
دستت همیشه روی سر ما پیاده هاست
این اربعین به لطف خدا کربلایی ام
شعر از سرم پرید... دلم پیش موکب است
این بار چندم است که یخ کرد چایی ام
در دفتر شعر کربلا این خاتون
عمریست به ریحانه تخلص دارد
بالای ضریح او چنین حک گشته
در دادن حاجات تخصص دارد
یا رقیه سلام الله علیها
ای اجل تکلیف خود با جان ما روشن نما
یا بگیرش بین روضه یا بماند کربلا
حسین جان
هرکه دارد کیشِ خود ، من پای عشقت مانده ام
سینه ام یاد تنت تا حشر عریان می شود
حسین جان
اذان به ساعت شرعی ِ تـیـغ ابرویت
عواقبش خطـر قتل عامِ عُشاق است
حسین جان
ما را هنری نیست به جز نوکری تو
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
یا حسین
ما را گدای خانه ی خود کن همین بس است
کی گفته ایم حاجی بازارمان کنی
احمد به روی دست علی را گرفت و گفت
دست کسی نظیرش اگر هست رو کند
یا علی
اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای
ما نیز خورده ایم ز جام دهانی ات
قنبر به خود لیاقت قنبر شدن نداشت
افتاد بین جذبه ی قنبر کشانی ات
حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست
از کیسه ی خلیفه سمرقند داده است