ﺩﺭ ﺑﺎﻍ بهشت ، ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒ ﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﺫﮐﺮ " ﺻﻠﻮﺍﺕ " ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺗﺎ ﻋﻘﺪ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
کمیل کاشانی
ﺩﺭ ﺑﺎﻍ بهشت ، ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒ ﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﺫﮐﺮ " ﺻﻠﻮﺍﺕ " ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺗﺎ ﻋﻘﺪ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
کمیل کاشانی
آن نخل به خون طپیده را می بوسید
آن مشک ز هم دریده را می بوسید
خورشید کنار علقمه خم شده بود
دستان ز تن بریده را می بوسید
از واقعه ی تو پشت تقدیر شکست
خون شد دل نیزه ، کمر تیر شکست
وقتی به ضریح پاک فرق تو رسید
آن روز دل نازک شمشیر شکست
سید مهدی نقبایی
چرخید خداوند به دور سر تو
زد بوسه به پاره پاره ی پیکر تو
والله که کشتی نجات همه است
گهواره ی کوچک علی اصغر تو
جلیل صفربیگی