ﺩﺭ ﺑﺎﻍ بهشت ، ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒ ﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﺫﮐﺮ " ﺻﻠﻮﺍﺕ " ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺗﺎ ﻋﻘﺪ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
کمیل کاشانی
ﺩﺭ ﺑﺎﻍ بهشت ، ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒ ﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﺫﮐﺮ " ﺻﻠﻮﺍﺕ " ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺗﺎ ﻋﻘﺪ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
کمیل کاشانی
عده ای مشغول تحصیلند در شهر نجف
بحث مستی زیر ایوان از دروس حوزوی ست
یا امیرالمومنین
از ضریحت خوشه ی انگور بیرون آمده
میوه ی بیرون زده از باغ ؛ حق عابر است
یا علی
نامت جنون خیز است حق دارد موذن هم
وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد!
احمد به روی دست علی را گرفت و گفت
دست کسی نظیرش اگر هست رو کند
یا علی
اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای
ما نیز خورده ایم ز جام دهانی ات
قنبر به خود لیاقت قنبر شدن نداشت
افتاد بین جذبه ی قنبر کشانی ات
حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست
از کیسه ی خلیفه سمرقند داده است
ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من
مردمی تا بدیدمی رویت
دلتنگ حرم حال و هوایی دارد
نزدیک محرم چه نوایی دارد
صد بار بگو داعشیان کور شوند
ایوان نجف عجب صفایی دارد