گمان مکن که حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هرچه هست می بخشد
گمان مکن که حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هرچه هست می بخشد
باز این دل آواره ی شیدا و "حسن"
یک نوکر بیچاره ی رسوا و "حسن"
شکی نبود که همزمان خلق شدند
هر سه لغت 'کریم'و 'آقا' و "حسن"
گذرم بر در میخانه ی مهتاب افتاد
در سرم عطر خوش سیب و می ناب افتاد
تا که دیدم همگان ذکر حسن می گویند
باز هم مثل همیشه دهنم آب افتاد